قانون انتظارات – بخش دوم

قانون انتظارات - بخش دوم

قانون انتظارات – بخش دوم

آموزگاران بسیار خوشحال شدند. آرزوی یک آموزگار این است که به دانش آموزان با استعداد درس بدهد. آموزگاران با اشتیاق فراوان به کلاسهای خود بازگشتند.

در تمام طول سال تحصیلی، کلاسها تحت نظر گرفته شدند. به کار آموزگاران دقت شد. به نظر می رسید که آموزگاران با احساس تعهد و مسئولیت بیشتری درس می دهند. آنها با دانش آموزانی که نمی توانستند همه مطالب را فورا یاد بگیرند صبر و شکیبایی بیشتری را به نمایش می گذاشتند. وقتی یکی از دانش آموزان متوجه درس نمی شد، آموزگاران او را مقصر ارزیابی نمی کردند، بلکه روش تدریس خود را علت اصلی مشکلی می دانستند.

در پایان سال تحصیلی، دانش آموزان این کلاس نه تنها در آن مدرسه، بلکه در تمام منطقه بهترین نتیجه را به دست آوردند. آنها در مقایسه با سال قبل خود 20 تا 30 درصد نمرات بالاتر گرفته بودند.

وقتی نتایج به دست آمد، رئیس مدرسه با دیگر آن سه آموزگار را به دفتر فراخواند. به آنها به خاطر سال موفقی که داشتند تبریک گفت. آموزگاران هم از مدیر مدرسه به دلیل در اختیار گذاشتن آن همه دانش آموز خوب تشکر کردند. گفتند با داشتن این دانش آموزان تدریس بسیار ساده بوده، و اینکه آنها آن سال بیش از هر سال دیگری از تدریس لذت برده بودند.

بعد رئیس مدرسه توضیح داد که کار آنها یک پژوهش بوده است. دانش آموزان آنها ابدا استثنایی نبودند، بلکه به طور قرعه کشی از میان کل دانش آموزان مدرسه انتخاب شده بودند. در واقع، آنها صرفا دانش آموزان متوسطی بودند.

نیازی به گفتن نیست که این مدرسان حیرت زده شدند. چگونه ممکن بود دانشآموزان تا این حد خوب ظاهر شوند. بعد به ذهنشان رسید که آنها آموزگارانی عالی بوده اند. این تخصص آنها بود که توانست چنین نتایج عالی بر جای بگذارد.

بعد مدیر مدرسه گفت که آنها هم به شکل اتفاقی و بر حسب قرعه انتخاب شده بودند. در شروع سال تحصیلی، در شروع سال تحصیلی، اسامی تمامی آموزگاران در یک کلاه ریخته شد و سه نفر برحسب قرعه انتخاب شدند.

وقتی آموزگاران احساس خوبی داشتند، دانش آموزان آنها هم احساس خوبی پیدا کردند. یکی از دانش آموزان از بهره هوشی 90 به بهره هوشی 115 رسید که این یک پرش 25 درصدی در امتیارات بهره هوشی بود. دانش آموزانی که قبلا نمرات “ج” و “د” می گرفتند. حالا نمرات الف و “ب” گرفته بودند.